موقعیت شهید محمد رضیعی

وَلاَ تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ قُتِلُواْ فِی سَبِیلِ اللّهِ أَمْوَاتًا بَلْ أَحْیَاء عِندَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ ( آل عمران آیه : 169)

موقعیت شهید محمد رضیعی

وَلاَ تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ قُتِلُواْ فِی سَبِیلِ اللّهِ أَمْوَاتًا بَلْ أَحْیَاء عِندَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ ( آل عمران آیه : 169)

موقعیت شهید محمد رضیعی

شهید محمد رضیعی ، اولین شهید دانش آموز شهرستان ازنا

بایگانی

آخرین مطالب

پربیننده ترین مطالب

آخرین نظرات

۵ مطلب در تیر ۱۳۹۲ ثبت شده است

فاش نیوز - دوران دفاع مقدس و مجروحیت و جانبازی همراه با ایام جوانی ، بهار زندگانی آنانی بود که گل وجودشان را نثار زیبا ترین آرمان های امام وانقلاب کردند.تصاویر جوانی جانبازانی که حالا دیگرسن وسالی از آنان گذشته برگ های با طراوتی ازخاطرات است که دیدن دارد!

تصویر ذیل مربوط به دوران جوانی جانباز قطع نخاعی و70 درصددفاع مقدس ، دکتر مرتضی رضیعی است که درآسایشگاه جانبازان حضرت امام خمینی بستری بود.

دکتر مرتضی رضیعی1



تشریف فرمائی حضرت امام خامنه ای به آسایشگاه امام خمینی؛ نفروسط جانباز دکترمرتضی رضیعی از ازنا وبهروزساقی

دکتر مرتضی رضیعی3


ازچپ، نفردرازکش، منصوراسماعیلی ازارومیه،جانبازشهید داود برمنی ازورامین، دکترمرتضی رضیعی، حسین زمانی ودکترقدرت الله رحمانی

دکتر مرتضی رضیعی2



منبع: سایت فاش نیوز (پایگاه خبری تحلیلی فرهنگ ایثار و شهادت)

http://fashnews.ir/archive/epic-picture/17090-2012-10-24-15-12-30.html

http://fashnews.ir/archive/epic-picture/18898-2013-02-02-12-15-34.html

علیرضا کاشی
۲۵ تیر ۹۲ ، ۱۵:۳۹ موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۲ نظر

مطلبی از دکتر مرتضی رضیعی (برادر شهید رضیعی) در مورد مادر شهید رضیعی که در سایت فاش نیوز ، انتشار داده شده:

دکتر مرتضی رضیعی(جانباز 70% ) - مادرم بیش از  سی سال بود که آرزوی رسیدن به برادرم را داشت و راه ورود و وصال به فرزند را هنگام مرگ و دفن شدن در کنار فرزندش می جست. لذا از قبل ،قبری کنار فرزند شهیدش خرید ولی رسید خرید آن قبر را نگرفته بود و به سایر فرزندان نداده بود.

ناگهان فرشته مرگ مادر را صدا زد و رحلت نمود و فرزندان در ساعات آخر برای دفن با فرض اینکه این قبر مادر است اقدام کردند. ولی مسئولین شهر و بنیاد اولا" رسید خرید قبر را خواستند و ثانیا" فرمودند چند سالی است که مجوز عدم دفن مادران در کنار فرزندان شهیدشان به علت کمبود جا از طرف مقامات بالا و حتی نماینده رهبری صادر شده ، و اما بعد ..........

ناامیدانه در یک ساعت مانده به دفن پیگیری کردیم. از ما اصرار که مادرم این قبر را از قبل خریده و طرف مقابل از ما رسید می خواست که ما نداشتیم! از طرفی به دستور بنیاد قبری دیگر در منطقه دیگر ( قبور صالحین ) آماده شده بود. در آخر یکی از همرزمان ( معاون بنیاد ) گفت : بروید انجام دهید با مسئولیت من! در نهایت من را اخراج می کنند! برادرم شروع به حفر خاک کنار قبر برادر شهید کرد.

بعد از یک ربع حفر، با منظره عجیبی مواجه شد. به اندازه یک نفر  زیر خاک گودی حفر شده و بسیار منظم سنگ و آجر چینی شده ، خاک آن و سنگ و گِل آن، نمای تازگی داشت . انگار همین دیشب این قبر مهیا شده بود ، و اما بعد ......... !!!

برادرم مجددا" رفت بنیاد و از مسئولین خواست که خودشان بیایند و نظاره گر باشند که بعد هم برای ما و هم برای آن همرزم مشکلی ایجاد نشود و اجازه رسمی صادر شود . ایشان آمدند و خود دیدند و گفتند الله  اکبر! چنین موضوعی تا کنون در این شهر سابقه نداشته و تا کنون چنین قبری برای دفن، آن هم با این آجر چینی دقیق از قبل برای کسی آماده و فروخته نشده و سابقه نداشته است !

لذا فرمودند : شاهد و رسیدی بهتر از این ندیدیم و اجازه رسمی صادر شد و فرمودند به دیگر مادران شهدا ندا دهید که ببینند و به دیگران هم که نیستند شهادت دهند که بعداز آن شما تقاضایی مثل این مادر نکنید، چرا که قصه آن خاص بود!

می دانی یکی از رازهایی که چرا برای این مادر چنین وصالی آن هم با این زیبایی محقق شدچه بود؟ زیرادر زندگی به خاطر داغ فرزند شهیدش و فرزند دومی که قطع نخاع شده بود، بسیار غصه می خورد و گریه می کرد! ولی نق نمی زد که : که چرا رفتید!!؟؟ و در برابر بعضی از بدخواهان و تحریک کنندگان جن و انس مدام سرش را بالا می گرفت و باهرکس که به عمد یا به جهل می گفت: محمد دیگر مرده ! سخت بر می آشفت ومی گفت : نگو مرده ! بگو شهید.

بعد از آن هم دیگر کسی نزد ایشان جرأت نکرد که هرشهیدی رامرده خطاب کند.

وَ لاَ تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ قُتِلُواْ فِی سَبِیلِ اللّهِ أَمْوَاتًا بَلْ أَحْیَاء عِندَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ ۞

 استاد دکتر مرتضی رضیعی با ارسال مطلبی به فاش نیوز ما را از اتفاق جالبی در رابطه با وفات مادر خود مطلع نموده است. مادر شهید رضیعی و جانباز قطع نخاع دکتر مرتضی رضیعی هفته گذشته شربت وصال را نوشیده و روح بزرگش به فرزند شهیدش پیوست.



تکمیلی:
... بعد از یک ربع حفر، با منظره عجیبی مواجه شد. به اندازه یک نفر  زیر خاک گودی حفر شده و بسیار منظم سنگ و آجر چینی شده ، خاک آن و سنگ و گِل آن، نمای تازگی داشت . انگار همین دیشب این قبر مهیا شده بود ...
تصاویری از آرامگاه مادر شهید رضیعی (اختصاصی وبلاگ موقعیت شهید محمد رضیعی)


علیرضا کاشی
۲۰ تیر ۹۲ ، ۰۳:۳۱ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۳ نظر

انا لله و انا الیه راجعون
امروز ، هفتم تیر ماه 1392 ، مادر شهید محمد رضیعی (مادر بزرگ عزیزم) بعد از سال ها تحمل رنج دوری یوسفش ، به دیار باقی شتافت.
مطمئنم اجرش کمتر از شهید نیست چون خود ، شهید است.
مادر بزرگ شهیدم:
وصالت را به فرزند شهیدت ، تبریک می گویم.
الان که این مطلب را می نویسم ، دلم خیلی برایت تنگ شده و ابر چشمانم بهاریست
غمگینم از فراقت
خوشحالم از وصالت که به آرزویت رسیدی و محمد را امروز در آغوش گرمت بوسیدی.
یادت به خیر
دوستان برای شادی روح مادربزرگ شهیدم صلوات و فاتحه ای بفرستید.


علیرضا کاشی
۰۷ تیر ۹۲ ، ۲۰:۴۰ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱ نظر

بارها من این را گفته‌ام؛ در زیارت خانواده‌هاى شهدا، اغلب اوقات مادران شهید را شجاع‌تر و مقاوم‌تر از پدران شهید یافتم. مگر محبت مادر را میشود با محبت پدر مقایسه کرد؟ روح لطیف زنانه، آن هم نسبت به جگرگوشه، این را پرورش بدهد، بزرگ کند مثل دسته‌ى گل، بعد راضى بشود که او برود میدان جنگ و به شهادت برسد؛ بعد براى اینکه جمهورى اسلامى دشمن‌شاد نشود، بر جنازه‌ى او گریه هم نکند! که بنده مکرر به این خانواده‌هاى شهدا گفتم گریه کنید؛ چرا گریه نمیکنید؟ گریه ایرادى ندارد. گریه نمیکردند، میگفتند میترسیم جمهورى اسلامى دشمن‌شاد شود. «زن مگو، مردآفرین روزگار».(6) زنهاى ما اینهایند؛ امتحان خوبى دادند.



علیرضا کاشی
۰۷ تیر ۹۲ ، ۲۰:۳۴ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰ نظر

از این کوچه نخواهم رفت/ به نام تو سر این کوچه سر چشمه است/ شکیبایی چشمان مرا هر صبح می‌شوید/ سپیده‌دم برایم باز، نان تازه آوردی تو با مایی!/ دل شب، نسخه‌ام را چفیه‌ات پیچید/ هوای تو دوباره از نفس‌تنگی نجاتم داد/ سحرگاهان که از تکرار سرخ سرفه‌ها خون گریه می‌کردم، برایم آب آوردی/ همین لیوان بالای سرم می‌گفت، با مایی!/ چروک دست‌هایم را به تسبیح نماز صبح بوسیدی/ نپرسیدی که با من چاک چاک زخم‌های تو چه‌ها کرده‌؟/ چه اسراری است که حتی در بهشت آسمان‌ها هم/ نوازش‌های مادر رنگ و بوی دیگری دارد؟!

علیرضا کاشی
۰۷ تیر ۹۲ ، ۲۰:۲۴ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰ نظر