مطلبی از دکتر مرتضی رضیعی (برادر شهید رضیعی) در مورد مادر شهید رضیعی که در سایت فاش نیوز ، انتشار داده شده:
دکتر مرتضی رضیعی(جانباز 70% ) - مادرم بیش از سی سال بود که آرزوی رسیدن به برادرم را داشت و راه ورود و وصال به فرزند را هنگام مرگ و دفن شدن در کنار فرزندش می جست. لذا از قبل ،قبری کنار فرزند شهیدش خرید ولی رسید خرید آن قبر را نگرفته بود و به سایر فرزندان نداده بود.
ناگهان فرشته مرگ مادر را صدا زد و رحلت نمود و فرزندان در ساعات آخر برای دفن با فرض اینکه این قبر مادر است اقدام کردند. ولی مسئولین شهر و بنیاد اولا" رسید خرید قبر را خواستند و ثانیا" فرمودند چند سالی است که مجوز عدم دفن مادران در کنار فرزندان شهیدشان به علت کمبود جا از طرف مقامات بالا و حتی نماینده رهبری صادر شده ، و اما بعد ..........
ناامیدانه در یک ساعت مانده به دفن پیگیری کردیم. از ما اصرار که مادرم این قبر را از قبل خریده و طرف مقابل از ما رسید می خواست که ما نداشتیم! از طرفی به دستور بنیاد قبری دیگر در منطقه دیگر ( قبور صالحین ) آماده شده بود. در آخر یکی از همرزمان ( معاون بنیاد ) گفت : بروید انجام دهید با مسئولیت من! در نهایت من را اخراج می کنند! برادرم شروع به حفر خاک کنار قبر برادر شهید کرد.
بعد از یک ربع حفر، با منظره عجیبی مواجه شد. به اندازه یک نفر زیر خاک گودی حفر شده و بسیار منظم سنگ و آجر چینی شده ، خاک آن و سنگ و گِل آن، نمای تازگی داشت . انگار همین دیشب این قبر مهیا شده بود ، و اما بعد ......... !!!
برادرم مجددا" رفت بنیاد و از مسئولین خواست که خودشان بیایند و نظاره گر باشند که بعد هم برای ما و هم برای آن همرزم مشکلی ایجاد نشود و اجازه رسمی صادر شود . ایشان آمدند و خود دیدند و گفتند الله اکبر! چنین موضوعی تا کنون در این شهر سابقه نداشته و تا کنون چنین قبری برای دفن، آن هم با این آجر چینی دقیق از قبل برای کسی آماده و فروخته نشده و سابقه نداشته است !
لذا فرمودند : شاهد و رسیدی بهتر از این ندیدیم و اجازه رسمی صادر شد و فرمودند به دیگر مادران شهدا ندا دهید که ببینند و به دیگران هم که نیستند شهادت دهند که بعداز آن شما تقاضایی مثل این مادر نکنید، چرا که قصه آن خاص بود!
می دانی یکی از رازهایی که چرا برای این مادر چنین وصالی آن هم با این زیبایی محقق شدچه بود؟ زیرادر زندگی به خاطر داغ فرزند شهیدش و فرزند دومی که قطع نخاع شده بود، بسیار غصه می خورد و گریه می کرد! ولی نق نمی زد که : که چرا رفتید!!؟؟ و در برابر بعضی از بدخواهان و تحریک کنندگان جن و انس مدام سرش را بالا می گرفت و باهرکس که به عمد یا به جهل می گفت: محمد دیگر مرده ! سخت بر می آشفت ومی گفت : نگو مرده ! بگو شهید.
بعد از آن هم دیگر کسی نزد ایشان جرأت نکرد که هرشهیدی رامرده خطاب کند.
وَ لاَ تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ قُتِلُواْ فِی سَبِیلِ اللّهِ أَمْوَاتًا بَلْ أَحْیَاء عِندَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ ۞
استاد دکتر مرتضی رضیعی با ارسال مطلبی به فاش نیوز ما را از اتفاق جالبی در رابطه با وفات مادر خود مطلع نموده است. مادر شهید رضیعی و جانباز قطع نخاع دکتر مرتضی رضیعی هفته گذشته شربت وصال را نوشیده و روح بزرگش به فرزند شهیدش پیوست.
تکمیلی:... بعد از یک ربع حفر، با منظره عجیبی مواجه شد. به اندازه یک نفر زیر خاک گودی حفر شده و بسیار منظم سنگ و آجر چینی شده ، خاک آن و سنگ و گِل آن، نمای تازگی داشت . انگار همین دیشب این قبر مهیا شده بود ...
تصاویری از آرامگاه مادر شهید رضیعی (اختصاصی وبلاگ موقعیت شهید محمد رضیعی)